Wednesday, July 19, 2006

Once upon a time in my life


نوزده سال گذشته و من نميدونم كه چرا برگشتم ... نميشه گفت بدم نمياد ولي به جان تو و من اينجا ارزششو داره
آخه ببين اگه بميري دوست داري بري بهشت يا جهنم
بهشت كه ميگن سينما و پارك و كتاب فروشي و اداره و ترافيك نداره ... پر درخت و جوي آب و ...خونه اس
اونجا ديگه امكان نداره شب ماشين گيرت نياد و مجبور بشي تا خونه ات رو پياده بري و تو راه با خودت فكر كني كه فردا بايد به دوست عزيزي كه بعد سالها ميخواي ازش معذرت خواهي كني چي بگي!ء

جهنم رو هم من شنيدم پره از آدمايي كه بد هستن
آدمايي كه نخواستن ماشين باشن ... نخواستن كاري كه بهشون گفته شده بود رو انجام بدن ... يا اين كه اهدافشون رو مهمتر از اطرافيانشون ميدونستن
(كدوم يكيمون اينجوري نيستيم؟)
وبه خاطرمغاير بودن اهدافشون با اهداف ديگران اونا رو اذيت كردن(يعني اگه ما هم بوديم ....؟!!)ء

پس باز هم صد رحمت به اينجا با همه سختي ها و زشتي هاش


تازه اينجا ميتوني بري و ارا رو بزاري تو ضبط و يك شب تا صبح گوش كني بعد هم بزنه به سرت بري يه پست تو وبلاگت بدي و چند كيلوبايت ديگه از سرور بلاگر رو حروم كني .... هيييييييييشكي هم كاريت ندشته باشه

No comments: