Friday, March 28, 2008

و نسکافه هایی که سرد میشوند...



گاهی وقت ها زمین و زمان به هم میریزند
آنقدر واقعی میشود رویا که به زنده بودنت شک میکنی
زندگی همان رویای ما نیست ؟

گاهی وقت ها صدایت فریاد میشود در گوش هایم
گاهی گنجیشککی میشوی نشسته برسیم لخت
گاهی صدایت فریاد میشود در گوش هایم
گاهی ...گاه گاهی که هستی

گفتم هستی ؟
یاد آن هستی افتادم که نیست وقتی هستی
نیستی و هستی..
و هستی وهستی..
تو همیشه هستی ، همیشه بوده ای

فراتر از زمین ابری اشک شوقی بر سرمان ریخت
و صدایت از صدایم آشناتر
در گوشم خزید
که دوستت دارم

-------------
music
-------------

Friday, March 21, 2008

1387

تا جایی که یادم میاد نوروز همیشه برای من با نور و هوای بهاری و بوی سبزه اش شناخته میشده
بچه که بودم دوس داشتم بزرگتر باشم که بیشتر عیدی بگیرم ، ولی الان برعکس شده .. دوس دارم کوچیکتر شم بلکه کمتر عیدی بگیرم
دیگه اینکه سعی کنید خودتونو در معرض هوای بهار قرار بدید ، دقیقا تاثیری که رو طبیعت داره روی ما هم داره
ولی خوب بپوشید که هیچی مث مریضی تو عید حال نمیگیره
امیدوارم سال جدید روهرکس برای خودش بهتر بسازه

پست تاخیری 3

چیزی که این چند روز همه رو درگیر کرده (مطلب مال قبله) رای دادن یا ندادنه
خب منم مث همه اطرافم یه سری نظر و استدلال برای رای دادن و یه سری دیگه برای رای ندادن میدیدم
اشخاص بزرگی بودند که نه از سر موافقت که از روی فهم و شعور سیاسی دیگران رو به رای دادن ترغیب میکردند
از جمله مسعود بهنود که حتی در مصاحبه با صدای آمریکا هم نظر مخالفش رو اعلام کرد
(اون برنامه ی صدای آمریکا به نظرم از معدود برنامه های نسبتا بی طرفشون بود)
از طرفی بودند افراد با اطلاعی که نه از روی ژست و نادانی و یا نا امیدی (مثل خود تبعید کنندگان خارج نشین !) بلکه به دلایل منطقی با رای دادن موافق نبودند

عموم افرادی که به رای ندادن معتقد بودن آدمای کوته نظری بودند و دلایلشون هم به نظرم غیر منطقی بود البته بیشتر به خاطر این بود که این جریان امروز مد شده که رای ندادن خوب است و حتی کلاس هم دارد :دی

البته ذکر یک نکته کاملا ضروریست که این انتخابات با قبلی ها یک تفاوت اساسی داشت ... حرکت ها خیلی تند تر و تیغ ها تیز تر بود ، و همونطور که همه دیدیم حتی یک مورد قابل اطمینان بین کاندیداها نبود ..
بگذریم از چنبره ی اصولگرایان که روی دستگاه نظارت بر انتخابات افتاده بود
البته تز های جالب دیگری هم بود ، مث رای دادن به خانم ها... از هر طیفی ، تا جایی که اکثریت با خانم ها باشد
که البته بحث کافی در موردشون نشد و تقریبا ازشون استقبال نشد
به نظر شخص من رای دادن در جامعه ای که رای تاثیر داره لازم و حتی واجبه چون هیچ کجای دنیا حکومتی با رای ندادن مردم جایگاهشو از دست نمیده! ضمن این که رای ثابت طرفداران نظام و ...همیشه هست
اما مشکل اونجاییه که هیچ تضمینی نیست که رای ما تاثیری در خط مشی اصلی مجلس داشته باشه
اما شخصا در سوال اینکه بین افتضاح و افتضاح تر به چه کسی رای بدم؟ و رای من چه تاثیری دارد؟ گیر کردم و خواب موندم ولی میخواس برم :))ء
یک مساله جالبی که اینجا بود تعبیری بود که هرکس از رای دادن مردم داشت
عده ای رای دادن مردم رو نشانه ی شعور سیاسی ، بعضی نشانه ی حماقت سیاسی و اقتصادی:)) و گروهی هم رای دادن اکثریت رو طرفداری از نظام و رای ندادن رو مخالفت با نظام میدونستن ، بعضیا رای دادن رو ننگ و مخالفانشون اونو افتخار میدونستن و عده ی کثیری هم بسته به این که طرف مقابلشون چه موضعی انتخاب کنه نظر مخالف اونو ابراز میکردن ... که بسیار آسون هم مورد سوئ استفاده ی آدمای زرنگ قرار میگرفتن و دچار یک نوع اجبار نامحسوس میشدن
بنده قضاوت رو با شما میذارم و رای دادن رو تنها نشانه ی حال داشتن طرف برای تا حوزه رای گیری رفتن میدونم و بس !
از همه دعوت میکنم به کاری که قراره بکنن عمیقا فکر کنن!!
--------------
--------------

پست تاخیری 2

این جریان بازداشت سردار زارعی هم شده بهانه ی نشون دادن ایرادای سیستم و دروغگویی پلیس و خلاصه تکرار مکررات
اما یک نکته جالب توش هست
طرف از مسئولین طرح امنیت اجتماعی بوده
خب اینم تکراریه ولی جای فکر کردنش زیاده
چرا باید دختران بد حجاب رو دستگیر کرد؟
خب ظاهرا چون با بد حجابیشون باعث فساد میشن
حالا چرا باید سردار رو به خاطر رابطه ای در خفا (گیرم مشکل دار) دستگیر کرد؟
همه ی ما و همه ی انسانها و جوامع به خیانت اعتقاد دارند (جز اسکیموها در مواردی ، البته تنها برای مهمون)
ولی همه ی ما که به دین و حتی حجاب (گاهی در هیچ حدی) اعتقاد نداریم!
پس طرفداران دستگیری سردار بیشترند و ظاهرا دلیلش هم منطقی تره
پس نکته مهم اینجا اینه که چیزی که باعث تفاوت بین آدم هرزه و آدم آزاد میشه یه تعهده، البته نه به کسی .. به خود.. یا به قولی به خدا
انسانهایی که دارای شخصیت هستن و برای خودشون احترام قایل میشن هرچقدر هم که آزاد زندگی کنن مث آدمای هرزه نخواهند شد
پس گناه سردار زارعی نه رابطه ی جنسی ، که خیانت به مردمی که بهشون دروغ گفته و همسرشه که بهش قول باهم بودن داده ...
اما گناه اون دختر (گاهی هم پسر) که برای کم بودن حجاب دستگیر میشه خیانت به اعتقادات یه سری آدم دیگه اس ... اون آدم نه به کسی قول داده و نه به دین یا مکتبی اعلام پایبندی کرده
هر وقت به مساله ی گناه فکر میکنم میبینم جز در چند مورد (مثل خیانت) بقیه ی چیزایی که گناه خونده میشه اصلن اسم درستی روشون گذاشته نشده
کما اینکه نگاه عرفا به مساله کاملن متفاوت از فقهاس
عرفا اشتباه روعقب رفتن تو مسیر تکامل میدونن ولی فقها اونو خیانت به خود و خدا میدونن !
نکته جالبتر اینه که ما الان نه فقیه میبینیم و نه عارف .. یه مشت آدم دروغگو میبینیم که تو هر چیزی فقط فکر سو استفاده ان و یه سری آدم گوسفند که سرشونو انداختن پایین و فقط زنده ان که تعادل زندگی بشری به هم نخوره

پست تاخیری 1


شب ها مهمانم فرشته ای است
هرشب
سلامی و سلامت بادی
یک یک اعضای چهره اش برایم حجر الاسودی است

شب ها مهمان ستاره ای هستم
تک تک حرف هایش برایم قطرات آب است در منا
نگاهی و چشمکی ... شاید خنده ای

Wednesday, March 12, 2008

------------------------------
------------------------------


Rebel, mind your last name
Wild blood in my veins
They bring strings around my neck
The mark that still remains
Left home at an early age
Of what I heard was wrong
I never asked forgiveness
But what is said is done
Let my heart go
Let your son grow