Saturday, July 22, 2006

Defy You !


احساسم درست مثل وقتيه كه بعد ازگذشتن از جلوي سيرابي فروشي نفس حبس شده ام رو بيرون ميدم
گرچه ميتونم نفس بكشم ولي دارم نفس نفس ميزنم
+
تو اين مدت كه وبلاگ در حالت بتا كار ميكرد خيلي شخصي بود(مث خودم) .. اميذوارم بيشتر اجتماعي شه ( خودم هم )ء
+
عكس نوه ي داييمه

3 comments:

Anonymous said...

وبلاگ جالبي داري ولي عكساش زياده

Anonymous said...

چه چشم هایی داره ... بد نگاه می کنه ... به آدم احساس حقارت دست می ده ... اما من کلاً عاشق جبروت بچه هام ... خیلی قاطع عمل می کنند ... از کنکور چه خبر ... الکی خودت را کور نکنی، ممکنه خطا کنی آینده ات را از دست بدی ... بلاگ را هم بذار هر چه هست همون جور پیش بره ... مثل معادله باهاش رفتار نکن ... مثل آدم با بیشتر زندگی کردن جا می افته ... خودمونیم چه جوونی تو ... این خوبه ...

Anonymous said...

من انقدر دوست دارم نفسی رو که به زور بیاد...و به زور بره. و انقدر دوست دارم نفسی رو که بعد از فریاد با ولع تو کشیده می شه...و نفسی که بعد از اینکه یه مشت اب یخ به صورتت می زنی..و نفسی که باید صبر کنی برا خلاص شدن از دستش.....علیرضا