Friday, February 15, 2008

هفته های بن بست

.......هیچگاه دنباله رو فلسفه نبوده ام

شاید هیچ کس نتواند بفهمد لذتی که من از فهمیدن میبرم را
اما هیچ وقت نفهمیدن یا ندانستن عذابم نبوده
دلایل و جوانب مختلف یک مساله برایم بسیار جالب و لذت بخش اند اما اگر جوابی نبود نیهیلیست نمیشوم

زندگی را دوست دارم چون دوستش دارم ، اما دلیل داشتن برای زندگی کافی نیست ، و دلیل نداشتن برای زنده نبودن!
دوست دارم دلیل را برای کارهایم، اما نه همیشه و هرجا
مثلا مواردی را کشف کرده ام .. نه با آزمایش و استنتاج که با شهود ...
اما در راهی قدم میگذارم که به آن اعتقاد داشته باشم
نه فایده ، نه احساس تنها به حقیقت اعتقاد دارم
و حقیقت برای من آن چیزی است که بر آیند تعقل و شهود و دانش به دستم میدهد

پس نه هیچ گاه فلسفه دان بوده ام و نه مومن...
هیچ گاه به خاطر دلیلی عقلانی خودم را نفریفتم و سعی کرده ام احساس و یا شهود بی واسطه عقلم را کنار نزده باشد
مهم اعتقاد من در آن لحظه در مورد موضوع بوده ، برآیند دیده ها و شنیده ها و خوانده ها و عقلکم...

به سنت گرایی متهم شده ام و به مدرن بودن، اما من تنها کاری که میکنم زندگی کردن است...


----------------------------------------------------------------------------------
به نظرم در یک طراحی معمارانه نه کارکرد به تنهایی مطرح است و نه زیبایی شناسی طراح و افکار او و نه اقتصادی بودن محض طرح
البته طرح معماری یک اثرامپرسیونیستی انتزاعی نیست و همچنین نه یک ترسیم فنی منظم
همه چیزدر راستای هدفی که طرح دنبال میکند به تعامل میرسند

البته قبول دارم طرحم جای کار بیشتری داشت اما به هیچ وجه دلیل انکار موارد خوب اون نمیشه

کاش لاافل ابرادای اساسی ام رو میگفتی ..
توقع سواد نداریم ، اما برای یک مدرس دانشگاه شعور لارمه!
هرچند کافی نیز نباشه

به نظر تو "مدرن تر " یعنی چی؟
مگه مدرن،تر و خشک هم داره!؟

2 comments:

Anonymous said...

مهم اعتقاد من در آن لحظه در مورد موضوع بوده ، برآیند دیده ها و شنیده ها و خوانده ها و عقلکم...


amoo delam barat tang shode haa:)

:*

Nasim Zand said...

من نظرم اینه که تو اون دانشگاتون یک گله استاد دارین جای یک مشت :دی
چون طرحت خوب بود