Monday, September 17, 2007


نمی دونم از شادیه یا غم ... یا نگرانی

شایدم از این سرما خوردگی شدید بی موقع اس

با این تب اشکام داغ تر از همیشه ان

خب داداشه هم که خوابه ... پس بزار بریزن که سبک شم

همیشه اشک ریختن بی صدا رو دوس داشته ام

طوری که حتی بغل دستی ات هم نمیفهمه

صدات هم نمیلرزه ... فقط باید مواظب باشی اشکات رو خودت بریزه

--------------------------------------------------

خب خوشبختانه به بهشت راهت ندادن ... یا جهنمی بودی ، یا ترسیدن تو بهشت آشوب کنی :دی

...........

.....

.........

.

.

.

.

.

1 comment:

Anonymous said...

manam ashk rikhtane biseda ro doost daram chon doos nadaram vaghti ashkam mirize kasi bebinatam.