Thursday, April 13, 2006

Nightmare


همه نشستن منتظر
روبروی هم و حرکات هم رو زیر نظر گرفتن
تو صورت تک تکشون گرسنگی رو میبینی
روز هاس که اینجا نشستیم که بیاد
به نظرم خودشون رو خر میکنن چون طرف هنوز راه نیفتاده
یادش به خیر روزایی که غذا می پختیم و می خوردیم
اونا اعتقاد دارن که وقتی بیاد همه ما رو میکشه و با اونا غذا رو میخوره
ولی واقعاً از دعوا خسته شدیم
از طرفی اگر کسی ازما بخواد دست به کار بشه و غذا رو بپزه .. روبرویی ها هم راه میفتن اونا هم وحشی هستن و زودتر بهش میرسن و همه چیز به دستشون میفته ..کی میدونه شایدم اونا زودتر راه بیفتن
جالبه که تا میگی خودتون دست به کار بشید میگن : "چیزایی هست که تو نمیدونی" ء
هی اینجا رو ! برام مسیج رسیده :" احمقا من قرار نیس براتون غذا بپزم
من فقط تقسیمش میکنم...."ء
حالا این شده حکایت ما
---------------------------------------------------------
جدا از همه چیز میدونی چطور میشه با سگ هار گفت و گو کرد ... یکیشون پاچمو گرفته
+
دوستی میگفت اگه جنگ بشه دیگه کسی حاضر نیست بمیره
پیش خودم گفتم راهشو پیدا میکنن

2 comments:

Anonymous said...

Good design!
[url=http://saxrsxch.com/vhdf/tert.html]My homepage[/url] | [url=http://ihqwrlwc.com/mbmz/zuhh.html]Cool site[/url]

Anonymous said...

Great work!
http://saxrsxch.com/vhdf/tert.html | http://jeplfhvj.com/vrel/pudl.html