Sunday, March 26, 2006

با يكي از دوستام حرف ميزدم در مورد"دختري با كفش ... " ميگفت : فيلم آدم رو توي يه دوراهي ميذاره از طرفي با تداعي احساس همدردي ميكني از يه طرف هم ميگي اگه من جاي اون ياروها بودم وسوسه نمي شدم؟
گرچه خيلي حرفش رو قبول ندارم ولي اين حرف رو خيلي از كسايي كه باحاشون در مورد فيلم حرف ميزدم ميخواستن بگن و ترسيدن
+
گنجي اون مردي كه وقتي ميخواستم به كسي توضيحش بدم ميگفتم هموني كه هميشه ميخنده يه كم هم چاقه الان بعد از 6 سال زندان گرچه خيلي لاغر شده ولي هنوز ميخنده
به وبلاگ آرش عاشوري نيا يه سر بزنيد
-------------------------------------------------------------------
كاش يه بارون بياد و اين خستگي رو مث دوده هاي روي تير برق بشوره بياره پايين
بازي پدر خوانده هم اومد

No comments: