فدای بغض چشمایی که قرمز میشه از هر غم
فدای لحظه ی سردرد
و زمان ایستای عشق
اما لعنت به همون حنجره ای که نمی تونه حرف دل رو فریاد کنه
کاشکی یه بادی بیاد
زندگیمون رو پراز آفتاب و مهتاب کنه
ما رو از این غم دیروزم و فردام آزاد کنه
فدای لحظه ی سردرد
و زمان ایستای عشق
اما لعنت به همون حنجره ای که نمی تونه حرف دل رو فریاد کنه
کاشکی یه بادی بیاد
زندگیمون رو پراز آفتاب و مهتاب کنه
ما رو از این غم دیروزم و فردام آزاد کنه
No comments:
Post a Comment